که دیده‌ای که از حکیم نزاری قهستانی غزل 104

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

که دیده‌ای که چو من در فراق یار بسوخت

1 که دیده‌ای که چو من در فراق یار بسوخت بسوخت آتش هجران مرا و زار بسوخت

2 مرا ببین و ز من اعتبار کن یارا اگر کسی نشنیدی کز انتظار بسوخت

3 غم تو صاعقه‌ای در میان جانم زد که ترّ و خشک وجودم به اعتبار بسوخت

4 سرشک دیده چنان می‌رود ز سوز جگر که قطره‌ قطره چون ژاله در کنار بسوخت

5 نفس‌نفس که درآمد ز حلق پر دودم ز تاب آتش آهم شراروار بسوخت

6 چنان دماغ دلم از تف سموم خیال بسوختند که هم خواب و هم قرار بسوخت

7 بسوزد آتش دوزخ وجود عاصی را چنان‌که جان نزاری ز هجر یار بسوخت

عکس نوشته
کامنت
comment