1 دیدهای کس درون خلد مقیم خاطرش بستهٔ عذاب الیم
2 منم اندر سویس جسته مقام دل به تهران و امجدیه مقیم
3 عقل گوید که در بهشت بپای عشق گوبد برو بهسوی جحیم
4 من نخواهم بهشت بیاحباب دوست بهتر زکوثر و تسنیم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 بود مر ابر را اندر کمین باد برد مر ابر را زین سرزمین باد
2 چو ابر آید نباریده به صحرا وز بادی، که دیدست اینچنین باد
1 صبح چون شاه فلک بر تختگه مأوی کند حاجب مشرق حجاب نیلگون بالا کند
2 بهر دفع جادوییهای شب فرعون کیش موسی صبح از بغل بیرون ید بیضا کند
1 مهرگان آمد به آیین فریدون و قباد وز فریدون و قباد اندرزها دارد به یاد
2 گوید ای فرزند ایران راستگویی پیشه کن پیشهٔ ایران چنین بود از زمان پیشداد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به