1 ای دیده کشد همی ز بی خوابی درد از بس که ز هجر تیر پرتابی خورد
2 این روی مرا که بود چون آبی زرد آغشته به خون تمام عنایی کرد
1 گه وداع بت من مرا کنار گرفت بدان کنار دلم ساعتی قرار گرفت
2 وصال آن بت صورت همی نبست مرا بدان زمان که مرا تنگ در کنار گرفت
1 هر چه اقبال بیندیشید آمد همه راست جان بدخواهان از هیبت و از هول بکاست
2 موکب طاهری آواز برآورد بلند هر سویی از ظفر و نصرت لبیک بخاست