گهی در دل گهی در دیده باشی از جامی غزل 943

گهی در دل گهی در دیده باشی

1 گهی در دل گهی در دیده باشی دلم را خون کنی وز دیده پاشی

2 ز لوح خاطرم نقش بتان را تراشیدی خوشا این بت تراشی

3 خریدار تو زان رو شد جهانی که چون یوسف به خوبی گشته فاشی

4 چو چنگ از دست تو زان می خروشم که چون چنگم رگ جان می خراشی

5 چه می پرسی که جامی عاشق کیست چه گویم من تو هم دانسته باشی

عکس نوشته
کامنت
comment