- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای گشته ملک ساکن ز امر روان تو کرده جوان جهان را بخت جوان تو
2 نام تو و خطاب تو از سعد و از علوست با سعد و با علوست همیشه قران تو
3 گردنده آسمانی و عدل آفتاب تو تابنده آفتابی و تخت آسمان تو
4 خنجر درخش گردد در کف دست تو چون باره ابر گردد در زیر ران تو
5 بوسد چو بر نشینی دولت رکاب تو گیرد چو حمله آری نصرت عنان تو
6 بر شخص بت پرستی و بر مغز کافری زخم سبک گذارد گرز گران تو
7 از شخص جانفزای تو در شخص ملک جان باد آفرین ایزد بر شخص و جان تو
8 تا بر میان جوزا بسته بود کمر از ملک باد بسته کمر بر میان تو
9 تا بوستان بود گل دولت شکفته باد از روی دوستان تو در بوستان تو