- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خیز ای کشیده حسن تو بر آفتاب خط کامد پدید بر مهت از مشک ناب خط
2 گوئی به پشت گرمی تاب و رخت کشید گردون ز تار زلف تو بر آفتاب خط
3 لعلت ز بهر نرگس خونخوار، تا نوشت بر دیده و دل من بی صبر و خواب خط
4 دائم خیال او بر چشمم چو، ساغریست کآرد بر قنینه بخون شراب خط
5 بر آب چهره خط چه نگاری که نزد عقل بی آبی آن کند که نگارد بر آب خط
6 ممزوج حسن و لطف ترا فسخ می کند آری محقق است درین یک دوباب خط
7 تا بر لب تو خامه تقدیر خط نگاشت در حیرتست خامه و در اضطراب خط
8 نی، نی؛ که از لب تو چنان فخر می کند کز نوک کلک، صاحب عالیجناب خط
9 والا عماد دولت و دین کز بنان اوست منصور تیغ و خسرو مالک رقاب خط
10 خطی اگر کشد قلم اعتراض او بر روز روشن و شب ظلمت نقاب خط
11 حقا که هر دو منتظر امر او شوند تا خود کرا دهد بدرنگ و شتاب خط
12 ای صاحبی که معجز کلک ترا شود سطح فلک، بیاض و سواد سحاب، خط
13 تا دیو بدسگال تو خط امان بجست آتش نگشت در سر کلک شهاب خط
14 خط خوش تو در خوشابست و بین بسحر کردم روانه در پی در خوشاب خط
15 در رفعت جناب تو در ذروه ی برین گر یابد از در تو برفعت جناب خط
16 سر بر خط رکاب جناب تو ز آن بود تیغ ملوک را که بود در رکاب خط
17 کز هیبت آسمان چو زمین گردد آنزمان کانشاء کنی میان خطا و صواب خط
18 تا منهزم شود ز نجوم سپهر مهر تا منقطع شود ز حروف کتاب خط
19 بادا نجوم قدر تو از علوه ی سپهر بادا کتاب عمر ترا از شباب خط
20 تا منصب تو حاکم دیوان چرخ را راجع کند بموجب حسن المئاب خط
21 تا ملک را ز گردش پرگار حفظ تو گرد محیط مرکز یوم الحساب خط