هرگز فنا نگردی تا هست از آشفتهٔ شیرازی غزل 1072

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

هرگز فنا نگردی تا هست عشق باقی

1 هرگز فنا نگردی تا هست عشق باقی تا مستیت بسر هست منت مبر زساقی

2 مقدار مرهم وصل شاید اگر شناسد آن دل که خسته باشد از درد اشتیاقی

3 لیلی انیس مجنون او در طلب بهامون معشوق ما تو و تو در شکوه از فراقی

4 عشاق را نواراست اندر ره حجاز است تا چند مطرب بزم در پرده عراقی

5 گر اتفاق افتد خس را مکان در آتش شاید که عشق با عقل وقتی کند وفاقی

6 در سرو و آفتابت دیگر سخن نباشد با جام چون در آید ساقی سیم ساقی

7 آسوده ای چه داندخفته بطرف گلزار گر سوخته بنالد از درد احتراقی

8 آشفته عاشقانرا در مرگ زندگانیست در این حدیث عشاق دارند اتفاقی

9 حاشا که حاجت افتد فردا بهشت و کوثر در کوی میفروشان گر باشدت وثاقی

10 میخانه بزم حیدر می نشئه محبت تا مست این شرابی منت مبر زساقی

عکس نوشته
کامنت
comment