-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با جگر سوختگان یار نبودی هرگز جز جفاجوی و ستمکار نبودی هرگز
2 با همه خلق جهان در صدد مرحمتی جز به ما بر سر آزار نبودی هرگز
3 چه دهم شرح تو را داغ گرفتاری هجر چون بدین داغ گرفتار نبودی هرگز
4 حال جان کندن تنهایی من کی دانی چون تو یک لحظه درین کار نبودی هرگز
5 ما چو خاریم و تو گل وه که ز بس شوکت حسن داده دامن به کف خار نبودی هرگز
6 منکر معتقد خود شده ای در همه عمر اینچنین برسر انکار نبودی هرگز
7 پرده چشم تو هم بود تو آمد جامی بگذر از بود خود انگار نبودی هرگز