1 ای برتر من کرده هزاران احسان یک سعی کن و مرا ز زندان برهان
2 لیکن ز آنسان گرم نداری پس از آن والله که مرا آرزو آید زندان
1 گه وداع بت من مرا کنار گرفت بدان کنار دلم ساعتی قرار گرفت
2 وصال آن بت صورت همی نبست مرا بدان زمان که مرا تنگ در کنار گرفت
1 شد مشک شب چو عنبر اشهب شد در شبه عقیق مرکب
2 زان بیم کافتاب زند تیغ لرزان شده ز گردون کوکب