1 ای گشته خجل پری و حور از رویت خورشید گرفته وام نور از رویت
2 در آرزوی روی تو داریم امروز روئی و هزار اشک دور از رویت
1 دل کو که به نامه شرح غم آغازم یا جان ز درد با سخن پردازم
2 از بیدلی و بیخبری کاغذ و کلک میگیرم و میگریم و میاندازم
1 در ره چو بداشتم به سوگندانش از شرم عرق کرد زخ خندانش
2 پس بر رخ زرد من بخندید به لطف عکس رخ من فتاد بر دندانش
1 در خانهٔ تو آن چه مرا شاید نیست بندی ز دل رمیده بگشاید نیست
2 گویی همه چیز دارم از مال و منال آری همه هست آنچه میباید نیست