-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 قصد به جان کرده ای ای دل محنت پرست دیده نهادی به صبر ، دوست بدادی ز دست
2 بس که بسر برزدی دست به حسرت ولیک سود ندارد دریغ ، صید چو از دام رست
3 سینه ی مجروح را وصل چو مرهم نهاد ضربتِ پیکان هجر ، باز جراحت بخست
4 رغبت دنیا مکن ؛ دوست بدنیا مده هرکه ثباتیش هست دل بجهان در نبست
5 دور زمانت اگر تا بفلک برکشد هم کُنَدَت عاقبت زیرِ گِل این خاک پست
6 یکدم اگر یافتی کُنجی و اهل دلی حاصل آن یکدم است ، هرچه در ایٌام هست
7 بی هنر عیب جوی ، غیبت ما گو بگوی کِی بملامت رود مهر که در دل نشست
8 روز قیامت بهوش ، باز نیاید هنوز هرکه به حلقش رسد جرعه ی جام الست
9 چاشنی ای یافته ست بی سببی نیست هم موجب شیرینی است ، شور نزاری مست