1 ای سلسله زلف تو دلها بسته وی غمزهٔ خونخوار تو جانها خسته
2 یا رب منم این چنین به تو پیوسته بر خاسته من زمن تویی بنشسته.
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 عاقل به چه امید درین شوم سرای بر دولت او دل نهد از بهر خدای
2 چون راست که خواهد که نشیند از پای گیرد اجلش دست که بالا بنمای.
1 مقصود وجود انس و جان آیینه است منظور نظر در دو جهان آینه است
2 دل آینهٔ جمال شاهنشاهی است وین هر دو جهان غلاف آن آینه است
1 پاک کن ز آلایش و آرایش خود راه را تا شوی سرهنگ عالی رتبت این درگاه را
2 جغدوار اندر خراب این جهان ماوی مگیر تا شوی باز خشین مر دست شاهنشاه را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **