- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به شمعی کو صبا کرده به خلوت، خانهای داری که از تنهاییات غم نیست گر پروانهای داری
2 از این خلوتنشینی کم نگردد هستی حسنت که آنجا هم ز خون مجرمان پیمانهای داری
3 مرا این آتش از داغ جدایی بیشتر سوزد که میگویند جا در محفل بیگانهای داری
4 ز آسیب نظر گر میگریزی در دلم بنشین که آنگه خالی از نامحرمان کاشانهای داری
5 به شرط آنکه ناید گردی از خاکسترش بیرون طلب کن جان من گر جانفشان پروانهای داری
6 نخواهی دید عرفی تا قیامت روی هشیاری که این مستی ز شوق نرگس مستانهای داری