- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای رفته به فرخی و فیروزی باز آمده در ضمان بهروزی
2 بر لالهٔ رمح و سبزهٔ خنجر در باغ مصاف کرده نوروزی
3 چون تیر نهاده کار عالم را یک ساعت در کمان تو گوزی
4 تو ناصر دینی و ازین معنی یزدان همه نصرتت کند روزی
5 در حمله درندهای و دوزنده صف میدری و جگر همی دوزی
6 پروانه سمندر ظفر باشد چون مشعلهٔ سنان بیفروزی
7 فرزین بنهی به طرح رستم را آنجا که به لعب اسب کینتوزی
8 صد شه به پیاده پی براندازد آنرا که تو بازیی بیاموزی
9 میساز به اختیار من بنده تا خرمن فتنها همی سوزی
10 ای روز مخالفانت شب گشته می خور به مراد خود شبانروزی