رفتی و از نقش رویت دیده از سلیم تهرانی غزل 298

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

رفتی و از نقش رویت دیده ی خونین پر است

1 رفتی و از نقش رویت دیده ی خونین پر است گر چمن از گل تهی شد، دامن گلچین پر است

2 جای ما صحراست، ای مجنون در اینجا رحم نیست دامن طفلان این شهر از دل سنگین پر است

3 خنده ای دارد که از منقار او خون می چکد کبک را از بس که دل از ناخن شاهین پر است

4 درد دل گفتن مرا سودی ندارد با طبیب گوش او از پنبه همچون صورت بالین پر است

5 گر تمنای شراب عافیت داری سلیم جام زر خالی‌ست، اما کاسهٔ چوبین پر است

عکس نوشته
کامنت
comment