- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رفتی و حال دل از بسیاری غم درهم است در چمن هر شاخ گل دور از تو نخل ماتم است
2 حرف بی مغزی بریزد گر ز نوک خامه ای دلنشین ساده لوحان همچو نقش خاتم است
3 عذرخواهی چاره باشد خاطر رنجیده را چرب نرمی زخم شمشیر زبان را مرهم است
4 گر ندانی خویش را داناترین مردمی شعر خوب اکثر به نام مولوی لااعلم است
5 آرزوی مستی سرشارم امشب در سر است گر همه پر می کنی پیمانه، ساقی! پر، کم است
6 شوخ ما را نیست جز در دامن وحشت قرار چون شرار این شعله خو آغوش پرورد رم است
7 تا توانی در شکست دشمن سرکش مکوش خار تا در پای نشکسته است آزارش کم است
8 ای جفا جو بر جوانیهای عشقم رحم کن چهرهٔ خاطر هنوزم نو خط گرد غم است
9 نیستی بگزین که ره یابی به معراج قبول شکل لابر دعویم آری دلیل سلم است