- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای راندهٔ درگاه تو خواری و عزیزی پیدا ز تو هر چیز ندانم تو چه چیزی
2 ما هیچ ورای تو ندیدیم و نبینیم ای آنکه بتحقیق، ورای همه چیزی
3 ای آنکه تمیز بد و نیکت خفقان کرد بدها همه نیکند، زهی اهل تمیزی
4 شبهه جگرت خون کند ای مدعی علم صد خرمن ازین دانش و پندار نبیزی
5 گر اینت بود عشوه چه دلها که نسوزی ور اینت کرشمه است چه خونها که نریزی
6 در خلوت او دورتر از هجر رضی وصل اینجاست که اصلاً نتوان کرد تمیزی