ای از لب تو تنگ شکر از عمادالدین نسیمی غزل 171

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

ای از لب تو تنگ شکر آمده به تنگ

1 ای از لب تو تنگ شکر آمده به تنگ روی تو کرده لاله و گل را خجل به رنگ

2 ز ابروی گوشه گیر به زه کرده ای کمان بر جان عاشق از مژه کج کرده ای خدنگ

3 بخت منی و طالع من، چون کنی فرار عمر منی و دولت من، کی کنی درنگ

4 با سرو گفته بود صبا ذکر قامتت زان بر کنار جوی به یک پا بماند لنگ

5 سلطان حسن روی تو از زلف و خط و خال لشکر کشیده است کجا میرود به جنگ؟

6 خورشید اگر چه با تو کند دعوی جمال دور از رخ و جمال تو سر می زند به سنگ

7 تا بسته اند صورت رویت، نبست نقش نقاش چرخ چون تو نگاری لطیف و شنگ

8 یارب چه صورتی که ز روی کمال هست اندیشه در جمال تو حیران و عقل دنگ

9 خطت نهاد سلسله بر پای آفتاب زلف تو بر میان قمر بسته پالهنگ

10 نام از کجا و ننگ من عاشق از کجا؟ عاشق کی التفات نماید به نام و ننگ؟

11 هر شب نسیمی از طرب عشق مهرخی تا وقت صبحدم زده بر فرق زهره چنگ

عکس نوشته
کامنت
comment