عاشقانت را دگر در از جهان ملک خاتون غزل 1255

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

عاشقانت را دگر در جست‌و‌جو آورده‌ای

1 عاشقانت را دگر در جست‌و‌جو آورده‌ای طالبان وصل را در گفت‌و‌گو آورده‌ای

2 نکهت عنبر همی‌یابد دماغ جان مگر ای صبا از زلف دلدارم تو بو آورده‌ای

3 تار زلفت ساختی چوگان به میدان جفا بی‌دلان را دل به نزد خود چو گوی آورده‌ای

4 هرکسی دارند عشق چشمه نوشت ولی بادپیمایان چو خاک ره به کو آورده‌ای

5 من چنین محروم و محزون در فراق یار و تو ای دل آخر با نگارم رو به رو آورده‌ای

6 دشمنانم را به هجرم شاد و خرّم کرده‌ای دوستانت را ز دیده خون به جو آورده‌ای

7 چون نسیم صبحدم آمد ز کویش گفتمش قصّه درد جهان را مو به مو آورده‌ای

عکس نوشته
کامنت
comment