-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بازم از غصه جگر خون کردهای چشمم از خونابه جیحون کردهای
2 کارم از محنت به جان آوردهای جانم از تیمار و غم خون کردهای
3 خود همیشه کردهای بر من ستم آن نه بیدادی است کاکنون کردهای
4 زیبد ار خاک درت بر سر کنم کز سرایم خوار بیرون کردهای
5 از من مسکین چه پرسی حال من؟ حالم از خود پرس: تا چون کردهای؟
6 هر زمان بهر دل مجروح من مرهمی از درد معجون کردهای
7 چون نگریم زار؟ چون دانم که تو با عراقی دل دگرگون کردهای