یوسف کنعان چو در زندان نشست از جامی هفت اورنگ 57

یوسف کنعان چو در زندان نشست

1 یوسف کنعان چو در زندان نشست بر زلیخا آمد از هجران شکست

2 خان و مان بر وی چو زندان تنگ شد سوی زندان هر شبش آهنگ شد

3 گفت با او فارغی از داغ عشق ناچشیده میوه ای از باغ عشق

4 چند ازین بستانسرای نازنین چون گنهکاران شوی زندان نشین

5 گفت باشد از جمال دوست دور عرصه آفاق بر من چشم مور

6 ور کنم با او به چشم مور جای خوشترم باشد ز صد بستانسرای

عکس نوشته
کامنت
comment