ای شوخ، مکش عاشق خونین از هلالی جغتایی غزل 27

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

ای شوخ، مکش عاشق خونین جگری را

1 ای شوخ، مکش عاشق خونین جگری را شوخی مکن، انگار که کشتی دگری را

2 خواهی که ز هر سو نظری سوی تو باشد زنهار! مرنجان دل صاحب نظری را

3 زین پیر فلک هیچ کسی یاد ندارد ای تازه جوان، همچو تو زیبا پسری را

4 روزی که در وصل برویم بگشایی از عالم بالا بگشایند دری را

5 سر خاک شد از سجده آن کافر بد کیش تا چند پرستم ز خدا بی خبری را؟

6 از گوشه می خانه برون آی، هلالی شاید که ببینیم بت جلوه گری را

عکس نوشته
کامنت
comment