1 ای گشته فراخ از دهنت دلتنگی وی روز مرا با شب تو یک رنگی
2 چون اب سرین تو چرا لرزانست؟ من کوه ندیده ام بدین بی سنگی
1 آنچه عشق تو در جهان کردست بالله ار دور آسمان کردست
2 مهر تو با دلم چه کین دارد؟ که دلم برد و قصد جان کردست
1 گل رخت بباغ در فکندست وز چهره نقاب بر فکندست
2 بر راه صبا ز شکل غنچه صد صرّۀ پر ز زر فکندست
1 سحرگهان که صبا نافۀ ختن بیزد زمانه عنبر و کافور بر هم آمیزد
2 بگسترند عروسان باغ دامن خویش چو ابر برسرشان ز استین گهر ریزد