ای بخوبی رخ تو برده از ابن یمین فریومدی غزل 250

ابن یمین فریومدی

آثار ابن یمین فریومدی

ابن یمین فریومدی

ای بخوبی رخ تو برده ز خورشید گرو

1 ای بخوبی رخ تو برده ز خورشید گرو گشته طاق خم ابروی تو جفت مه نو

2 که شب از روز شناسد بیقین گر نبود طره و چهره تو مایه ده ظلمت وضو

3 گر چو پروانه ز غم سوخت رقیبت چه غم است چون زمن شمع رخت باز نگیرد پرتو

4 گو مکن شور و مکن کوه بتلخی فرهاد که رسیدست بکام از لب شیرین خسرو

5 نه سرشکی تو که در چشم من آئی و روی مردم چشم منی از نظرم دور مرو

6 گفتمش سینه چو گندم ز غمت بشکافم گفت کز ماش بگوئید که بر ما بدو جو

7 دانه مهر تو کشت ابن یمین در دل تنگ و آبش از دیده همیداد غم آمد بد رو

عکس نوشته
کامنت
comment