تو و نامهربانی و به قصد از جویای تبریزی غزل 930

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

تو و نامهربانی و به قصد ما میان بستن

1 تو و نامهربانی و به قصد ما میان بستن من و از جان و دل، دل بر خدنگ جانستان بستن

2 در آتش ریشه اش مانند نخل شعله جان دارد سمندر را سزد بر سرو آهم آشیان بستن

3 پی قتلم که عمری شد هلاک آن بر و دوشم به رنگ غنچه رنگین است دامن بر میان بستن

4 تو ترک جور کمتر کن که پیمان محبت را نمک دارد گسستن از تو و از بیدلان بستن

5 کجا جویا و کی آسودگی ای مدعی رحمی چنین رسوا نشاید تهمتی بر عاشقان بستن

عکس نوشته
کامنت
comment