- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو و نامهربانی و به قصد ما میان بستن من و از جان و دل، دل بر خدنگ جانستان بستن
2 در آتش ریشه اش مانند نخل شعله جان دارد سمندر را سزد بر سرو آهم آشیان بستن
3 پی قتلم که عمری شد هلاک آن بر و دوشم به رنگ غنچه رنگین است دامن بر میان بستن
4 تو ترک جور کمتر کن که پیمان محبت را نمک دارد گسستن از تو و از بیدلان بستن
5 کجا جویا و کی آسودگی ای مدعی رحمی چنین رسوا نشاید تهمتی بر عاشقان بستن