1 تویی چرخ و بس بد ترا فخر رفعت منم خاک و بس بد مرا ذُلّ پستی
2 شکستی دلم را ولی شکر گویم که دل از شکستن پذیرد درستی
1 در همایون ساعتی فرخنده چون عهد شباب در بهین روزی چو روز وصل خوبان دیریاب
2 در مبارکتر دمیکز اتصالات سعود تا ابد در عرصهٔ گیتی نبینی انقلاب
1 روز می و وقت عیش وگاه سرورست یار جوان می کهن خدای غفورست
2 میل و سکون شوق و صبر ذوق و تحمّل شعلهو خسبرق و دشتسنگ و بلورست
1 الا ای خمیده سر زلف دلبر که همرنگ مشکی و همسنگگوهر
2 چو فخری عزیز و چو فقری پریشان چو کفری سیاه و چو ظلمی مکدر