- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بنده ئی کز چو تو شاهی بوی اعزاز رسد بر مه و مهرش ازینمرتبه صد ناز رسد
2 آسمان کرد بسی جهد و بجاهت نرسید کی بدان مسند والا بتک و تاز رسد
3 دشمنی کز ره کین با تو در آید بمصاف از تنش طایر جانرا گه پرواز رسد
4 عهدها کرد فلک با تو بهر وعده که داد واندر آنست که آن وعده بانجاز رسد
5 بود در کوره تب پیکرم از شوشه زر که بدو ضربت پتک و برش گاز رسد
6 کرمت پرسش من کرد و گر نه چه محل چون منی را که بگوشم ز تو آواز رسد
7 نرسد تا به ابد صدمت انده بدلی که ز الطاف توأش مونس و دمساز رسد
8 تو بمانی که بر اورنگ شهی تا گه حشر نه همانا که نظیر تو سرافراز رسد
9 مرغ جانم چه شود گر بپرد چون کرمت هست ضامن که دگر باره بمن باز رسد