- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای قاعده زلف دلاویز تو مشکل ز آنغالیه گون سلسله آسان تو مشکل
2 گفتم که لبت خون دلم ریخت خطا بود با چشمه حیوان نتوان گفت که قاتل
3 زینسان که زند دیده دریا صفتم موج ناگاه فتد مردم آبیش بساحل
4 زلف تو بتخویف دلم سلسله جنباند خرم دل دیوانه گر اینست سلاسل
5 یا این لب شیرین دلم از چشمه حیوان هرگز نخورد آب که شورست مناهل
6 چون سایه اگر در پی اویم مکنم عیب ای بیخبر اندر نگر آن شکل و شمایل
7 مشغول بتست ابن یمین لیک چه مقصود پروای ویت نیست زمانی ز مشاغل