- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای صاحبی که صدر وزارت ز جاه تو با اوج آفتاب زند لاف برتری
2 فرمان تو که زیر رکابش رود جهان با روزگار سوده عنان در برابری
3 بر هر که ابر عاطفتت سایه افکند تا حشر باقیست چو دریا توانگری
4 دست تو رازقست و ضمیر تو غیبدان بیدعوی خدایی و لاف پیمبری
5 احوال مبرمی و گدایی شاعران دانند همگان که مه شعر و مه شاعری
6 شد مدتی که عزم زمینبوس تازه کرد در خدمت مبارک میمونت انوری
7 واکنون بر آستانهٔ عالیت روز و شب کش آسمانه باد پر از ماه و مشتری
8 از لطف شامل تو طمع دارد این قدر کاخر چه میکنی و کجایی چه میخوری