جامی

جامی

جامی
جامی

تویی که درد و غمت یار ناگزیر من است از جامی غزل 162

غزل 162 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

تویی که درد و غمت یار ناگزیر من است

1 تویی که درد و غمت یار ناگزیر من است جفا و هر چه رسد از تو دلپذیر من است

2 ز خون دل چه نویسم به لوح چهره خویش چو نیست بر تو نهان آنچه در ضمیر من است

3 کشم به پیش توجان لیک چون تو شاهی را چه التفات بدین تحفه حقیر من است

4 همین سعادت من بس که چون مرا بینی به خاطرت گذرد کین گدا اسیر من است

5 چو عود بس که خورم گوشمال غم همه شب سرود بزم فلک ناله و نفیر من است

6 به خار و خس که در آن کوی شب نهم پهلو چنان خوشم که مگر بستر حریر من است

7 اگر ز پای فتادم چو جامی از غم عشق چه باک چون کرم دوست دستگیر من است

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر تویی که درد و غمت یار ناگزیر من است

شاعر شعر تویی که درد و غمت یار ناگزیر من است چه کسی است ؟

شاعر شعر تویی که درد و غمت یار ناگزیر من است جامی می باشد.

شعر تویی که درد و غمت یار ناگزیر من است در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر تویی که درد و غمت یار ناگزیر من است چیست ؟

قالب شعر تویی که درد و غمت یار ناگزیر من است غزل است

مضمون اصلی شعر تویی که درد و غمت یار ناگزیر من است چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
ویدیویی