1 ای آنکه به جز تو نیست فریادرسی غیر از کرمت نداد کس داد کسی
2 کار من مستمند بیچاره بساز کان بر تو به هیچ آید و برماست بسی
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 لطف تو از حد برون حسن تو بی منتهاست نیش تو نوش روان درد تو درمان ماست
2 عشق تو بر تخت دل حاکم کشور گشای مهر تو بر ملک جان والی فرمانرواست
1 هرگز کسی به خوبی چون یار ما نباشد مه را نظیر رویش گفتن روا نباشد
2 موئی چنان خمیده چشمی چنان کشیده در چین به دست ناید و اندر ختا نباشد
1 خم ابروی او در جانفزائی طراز آستین دلربائی
2 خدا را محض لطفش آفریده به نام ایزد زهی لطف خدائی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به