- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو آن شهی که زافلاکیان ستانی باج زخاک درگه تو روح قدس سازد تاج
2 قمر رکابی و کیوان جناب و می زیبد که هندوان تو گیرند زآفتاب خراج
3 گر آفتاب جمالت نمیشدی طالع هنوز صبح ازل بد نهان بظلمت داج
4 کمینه پایه تخت جلال تو کرسیست اگر سریر سلیمان بدی زتخته عاج
5 اگر کلیم که در طور نور روی تو دید و گر مسیح زلعل لب تو یافت علاج
6 اگر نه پنجه خیبر گشای توبودی که داد دین پیمبر بدست و تیغ رواج
7 عیان حقیقت حقت بود زسر تا پا چو نور شمع که پیداست از سراج زجاج
8 لسان حقی و دست خدا که گفت و شنید به پشت پرده نبیت بلیلة المعراج
9 اگرنه واسطه بودی تو آفرینش را چهار طبع مخالف نمیگرفت مزاج
10 کمین سگی زسگان در تو آشفته است بآستان جلال تو بار یابد کاج