آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی
آشفتهٔ شیرازی

تو آن شهی که زافلاکیان از آشفتهٔ شیرازی غزل 307

غزل 307 ام از 1259 غزلیات

تو آن شهی که زافلاکیان ستانی باج

1 تو آن شهی که زافلاکیان ستانی باج زخاک درگه تو روح قدس سازد تاج

2 قمر رکابی و کیوان جناب و می زیبد که هندوان تو گیرند زآفتاب خراج

3 گر آفتاب جمالت نمیشدی طالع هنوز صبح ازل بد نهان بظلمت داج

4 کمینه پایه تخت جلال تو کرسیست اگر سریر سلیمان بدی زتخته عاج

5 اگر کلیم که در طور نور روی تو دید و گر مسیح زلعل لب تو یافت علاج

6 اگر نه پنجه خیبر گشای توبودی که داد دین پیمبر بدست و تیغ رواج

7 عیان حقیقت حقت بود زسر تا پا چو نور شمع که پیداست از سراج زجاج

8 لسان حقی و دست خدا که گفت و شنید به پشت پرده نبیت بلیلة المعراج

9 اگرنه واسطه بودی تو آفرینش را چهار طبع مخالف نمیگرفت مزاج

10 کمین سگی زسگان در تو آشفته است بآستان جلال تو بار یابد کاج

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر تو آن شهی که زافلاکیان ستانی باج

شاعر شعر تو آن شهی که زافلاکیان ستانی باج چه کسی است ؟

شاعر شعر تو آن شهی که زافلاکیان ستانی باج آشفتهٔ شیرازی می باشد.

شعر تو آن شهی که زافلاکیان ستانی باج در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر تو آن شهی که زافلاکیان ستانی باج چیست ؟

قالب شعر تو آن شهی که زافلاکیان ستانی باج غزل است

مضمون اصلی شعر تو آن شهی که زافلاکیان ستانی باج چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
ویدیویی