1 ای بزرگی که رای صایب تو کارهای عمل به سامان کرد
2 کار کرد هنر کفایت تو بر کفاة زمانه تاوان کرد
3 هر چه تاریک دید روشن ساخت هر چه دشوار دید آسان کرد
4 شفقت های راستت بر من مکرمت های بس فراوان کرد
5 عادتم کرده ای به خلعت خویش عادت کرده باز نتوان کرد
1 شد مشک شب چو عنبر اشهب شد در شبه عقیق مرکب
2 زان بیم کافتاب زند تیغ لرزان شده ز گردون کوکب
1 هر ساعتی ز عشق تو حالم دگر شود وز دیدگان کنارم همچون شمر شود
2 از چشم خون فشانم نشگفت اگر مرا از خون سر مژه چو سر نیشتر شود
1 تا از بر من دور شد آن لعبت زیبا از هجر نیم یک شب و یک روز شکیبا
2 بس شب که به یک جای نشستیم و همه شب زو لطف و لطف بود وز من ناله و نینا