1 ای از گل دولت تو شاهی بوئی از بند جهان برغم هر بد گوئی
2 چون سوسن ده زبان بمدحت کوشم چون بید زبانی کنم از هر موئی
1 ای دل غم این جهان بیهوده مخور بیهوده نئی غمان بیهوده مخمور
2 چون بوده گذشت و، نیست نابوده پدید خوش باش و غم جهان بیهوده مخور
1 آن شب که ملازم فروغ روز است و آنروز که شب بروز مهرافروز است
2 عقد شکن زلف بت سیم تن است خورشید رخ خوش پسر زر دوز است
1 سلامی نجوم سما زو منور سلامی نسیم صبا زو معنبر
2 سلامی چو ارواح قدسی یکایک سلامی چو اجسام علوی سراسر