تویی آن آفتاب عالم آرای از جامی غزل 451

تویی آن آفتاب عالم آرای

1 تویی آن آفتاب عالم آرای که داری در دل هر ذره ای جای

2 جمالت را عماری در عمارت نمی گنجد سوی ویران ما آی

3 مپوش از ما به ما نور رخ خویش به گل خورشید تابان را میندای

4 میان ما و تو ماییم پرده کرم کن وز میان این پرده بگشای

5 خرد زنگ است بر آیینه عشق بده می ساقیا وین زنگ بزدای

6 چو جانان جان جان توست جامی جهان در جست و جوی او مپیمای

7 بزن در دامن آن جان جان دست منه دیگر برون از خویشتن پای

عکس نوشته
کامنت
comment