ز قدّت چون خجل شد سرو از جهان ملک خاتون غزل 418

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

ز قدّت چون خجل شد سرو آزاد

1 ز قدّت چون خجل شد سرو آزاد مکن بر بی دلان زین بیش بیداد

2 سوی ما یک نظر فرما ز رحمت که تا گردد جهانی از تو دلشاد

3 به فریاد دل مسکین من رس که جانم آمد از دستت به فریاد

4 دل و جان و جوانی در غم تو نگارینا بدادم جمله بر باد

5 دل بیچاره ی ما از هوایت به دام زلف شبرنگت درافتاد

6 چه گویم مادر ایام گویی به عشق آن پری زاده مرا زاد

7 ز جانت بنده گشتم رایگانی مکن بر ما ستم ای سرو آزاد

8 بده کام دلم یک روز ور نی زنم از دست جورت در جهان داد

9 گرش خون من مسکین مرادست جهان و جان فدای جان او باد

عکس نوشته
کامنت
comment