1 تو چنانی زی که از شمایل تو گر بود یک لطیفه صد گردد
2 نه چنان کز برای پاداشت آنکه نیک است با تو بد گردد
1 بزرگ جشن همایون و ماه فروردین خجسته بادا بر آفتاب روی زمین
2 علاء چتر و کلاه و بهاء افسر و بخت جمال تیغ و نگین و جلال مسندو دین
1 گل دل بشکفد ز دیدارش دل گل بشکفد ز رخسارش
2 بخت ما را فکند در دامش حسن خود را نهاد بر بارش
1 زهی رفیع محلت برون ز حد قیاس بنای دولت و دین را قوی نهاده اساس
2 گشاده مهر تو چون ابر چشمهای امید کشیده کین تو چون برق دشنهای هراس