- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شه چو گشتی بعد چوگان باختن چون کمان مایل به تیر انداختن
2 از کمانداران خاص اندر زمان خواستی ناکرده زه چاچی کمان
3 بی مدد آن را به زه آراستی بانگ زه از گوشه ها برخاستی
4 دست مالیدی بر آن چالاک و چست تا بن گوشش کشیدی از نخست
5 گاه بنهادی سه پر مرغی بر آن رهسپر کردی به هنجار نشان
6 گر نشان بودی ازین فیروزه سفر نقطه ای بی شک شدی آن نقطه صفر
7 ور گشادی تیر پرتابی زشست بودیش خط افق جای نشست
8 گر نه مانع سختی گردون شدی از خط دور افق بیرون شدی
9 در سر تیرش نرستی از خطر گاه صید آهو به پا، تیهو به پر
10 پی سوی مقصود بردی راست پا همچو طبع راست محفوظ از خطا