در دل نشسته ای از حکیم نزاری قهستانی غزل 1350

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

در دل نشسته ای اگر از دیده می روی

1 در دل نشسته ای اگر از دیده می روی موقوفِ وقت نیست ملاقاتِ معنوی

2 بر دوستان مسافتِ شکلی حجاب نیست ای دوست جهد کن که از آن دوستان شوی

3 چندان که ممکن است وفا کن به حسنِ عهد زنهار تا به گفتِ بد آموز نگروی

4 ترسم خلافِ عهد کنی و أسّف خوری هان کوش تا نصیحتِ یارانه بشنوی

5 محمود نیست عاقبتِ ناخدای ترس گویند ز آن که کاشته ای بیش ندروی

6 از عقده ی وبال بر اندیش و زخمِ نیش هر چند ماه طلعت و خورشید پرتوی

7 باطل مکن امیدِ نزاری روا مدار آزارِ دوستان که گناهی بود قوی

عکس نوشته
کامنت
comment