-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در همه شهر حاضری در بر ما نشسته ای چهره بدل گشاده ای پرده بچشم بسته ای
2 بافته زلف سرکشش در رگ و ریشه ام رسن تا نکنی تصوری کش زکمند رسته ای
3 داغ تو از آرزوی دل زخم زن و نمک بهل تیر بزن که از خوشی مرهم جان خسته ای
4 بسمل تیر عشق را آب زخنجر آرزوست دانه چه میدهی دگر ایکه پرم شکسته ای
5 آشفته زلف دلبرت شاید دام دل شود تا زعلایق جهان رشته جان گسسته ای