- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای کار غم تو غمگساری اندوه غم تو شادخواری
2 از کبر نگاه کرد رویت در چشمهٔ خور به چشم خواری
3 از تابش روی و تاب زلفت شب روشن گشت و روز تاری
4 فقر غم تو ز باغ دلها برکند نهال کامگاری
5 ای شربت بوسهٔ تو شافی وی ضربت غمزهٔ تو کاری
6 داری سر آنکه بیش از اینم در بند فراق خود بداری
7 گویی بیمن دل تو چونست چونست به صد هزار زاری
8 روزی که غم نوم نمایی آنرا به غنیمتی شماری
9 با یاران این کنند احسنت چشم بد دور نیک یاری
10 امروز بر اسب جور با من هر گوشه همی کنی سواری
11 ترسم فردا گه مظالم تاب ثقةالملوک ناری