ای غمت یار بی نوایی ها از کمال خجندی

کمال خجندی

کمال خجندی

کمال خجندی

ای غمت یار بی نوایی ها

1 ای غمت یار بی نوایی ها با من از دیرش آشنایی ها

2 از چراغ رخت به خانه چشم در شب تیره روشنایی ها

3 گفت پای از رهت گریزانم تا به کی این گریز پایی ها

4 سگ کویت به من نمود رقیب بودش این هم ز خود نمایی ها

5 مفلسانیم مست و باده طلب می کنیم از لبت گدایی ها

6 نه سمرقندئی نه زاهد چیست خنکی ها و پارسایی ها

7 پاکبازی بشوی دست کمال به می روشن از دغائی ها

عکس نوشته