1 اندوهگنی چرا؟ عراقی مانا که ز جفت خویش طاقی
2 غمگین مگر از فراق یاری؟ شوریده مگر ز اشتیاقی؟
3 خون خور، که درین سرای پر غم با هجر همیشه هم وثاقی
4 یاران ز شراب وصل سر مست مخمور تو از شراب ساقی
5 ناگشته دمی ز خویش فانی خواهی که شوی به دوست باقی؟
6 جان کن، که نه لایق وصالی خون بار، که در خور فراقی
7 چون در خور وصل نیست بودت ای کاش نبودی، ای عراقی
دیدگاهها **