1 داری سرعیش از در سودا درشو بی زحمت خویشتن بتنها درشو
2 در می طلبی نیایی اندر کشتی از جامه برون آی و بدریا درشو
1 یار با ما وفا نخواهد کرد با خودم آشنا نخواهد کرد
2 نکند رای من وگر کند او بخت من خودرها نخواهد کرد
1 رنگ رویت بر ارغوان خندد لعل تو بر می جوان خندد
2 خنده خونین زند انار زرشک هر کجا آن دو نار دان خندد
1 بی تو مرا زندگی بکار نیاید محنت هجر تو در شمار نیاید
2 در چمن وصل روی تو گل عیشم پی مدد خون دل ببار نیاید