- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو راست بر مه تابنده از شکر دهنی قدی چو سرو روان سرو را ز گل بدنی
2 سزد که سرو خرامان ز پای بنشیند به ناز اگر بخرامی به گوشه ی چمنی
3 به تنگنای دهانت سخن نمی گنجد در آن دهن که تو داری که را رسد سخنی
4 میان مجمع خوبان نگاه می کردم تو آفتابی و خوبان ز انجم انجمنی
5 به حکم حبّ وطن ای دل غریب ضعیف ز کوی عشق تو خوشتر نباشدش وطنی
6 ز شوق بر در عشّاق در فراق رخت هزار جامه قبا شد چه جای پیرهنی
7 من و هزار چو من طالب وصال تواند ز درد عشق تو هریک فتاده در محنی
8 هزار حیلت و دستان و مگر و فن دانم نمی رسم به وصالت به هیچ مکر و فنی
9 تو پادشاه جهانی و من گدای درت به وصل همچو تویی خود کجا رسد چو منی