تو راست بر مه تابنده از جهان ملک خاتون غزل 1356

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

تو راست بر مه تابنده از شکر دهنی

1 تو راست بر مه تابنده از شکر دهنی قدی چو سرو روان سرو را ز گل بدنی

2 سزد که سرو خرامان ز پای بنشیند به ناز اگر بخرامی به گوشه ی چمنی

3 به تنگنای دهانت سخن نمی گنجد در آن دهن که تو داری که را رسد سخنی

4 میان مجمع خوبان نگاه می کردم تو آفتابی و خوبان ز انجم انجمنی

5 به حکم حبّ وطن ای دل غریب ضعیف ز کوی عشق تو خوشتر نباشدش وطنی

6 ز شوق بر در عشّاق در فراق رخت هزار جامه قبا شد چه جای پیرهنی

7 من و هزار چو من طالب وصال تواند ز درد عشق تو هریک فتاده در محنی

8 هزار حیلت و دستان و مگر و فن دانم نمی رسم به وصالت به هیچ مکر و فنی

9 تو پادشاه جهانی و من گدای درت به وصل همچو تویی خود کجا رسد چو منی

عکس نوشته
کامنت
comment