-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز ای مطرب حدیثی در میان انداختی فتنهای در مجلس صاحبدلان انداختی
2 راز ما را فاش کردی در میان خاص و عام وین حکایت در زبان این و آن انداختی
3 عارفان را با پریرویان کشیدی در سماع بلبلان مست را در گلستان انداختی
4 ای نگار سرو قامت تا به میدان آمدی با تو هر عاشق که آمد در میان انداختی
5 فتنه را بیدار کردی زان دو چشم نیم خواب گفت و گوی عشق بازی در جهان انداختی
6 گرچه انسانی خدا از نور پاکت آفرید همچو عیسی عالمی را در گمان انداختی
7 تا که بشنیدیم بویی های و هویی میزدیم روی بنمودی و ما را از زبان انداختی
8 عشق نگذارد که شبها دیده را برهم نهیم خوابها را بر سر آب روان انداختی