- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو را تا نباشد گرانمایه ای به از خامشی، نیست پیرایه ای
2 نداری زبان سخن گستری چرا مستمع را، جگر می خوری؟
3 به گفتار، ضایع مکن خویش را مشوران دل حکمت اندیش را
4 حزین، ار چه گفتار در شان توست سخن، کار کلک زبان دان توست
5 خمش کن، که گوهر شناسنده نیست بهای خزف ریزه و دُر یکی ست
6 ستاینده خواهد نیوشنده ای تو بیهوده تا چند، کوشنده ای؟
7 ز داننده، کم گفتن اکنون نکوست جهان پر ز نادان بسیار گوست
8 گذشتند یاران معنی گرای چو رهرو نبینی مجنبان درای
9 نهفتن سخن را ز نابخردان صواب است، مگشای بیجا زبان