- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای که گشتی سوی میخانه به رندان پیرو وجه می گر نبود جان گرو و جامه گرو
2 در خیالات خط سبز کمان ابروی خویش «مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو»
3 بیخود افتادم و بازم چو به هوش آمد دل «یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو»
4 خانه دل ز غم گردش گردون تیره است آفتاب می اگر بفکند آنجا پرتو
5 ای دل آواز مغنی شنو آنگه واعظ گرچه فریاد کند گوش بگیر و مشنو
6 ای که از ناز کله گوشه حسنت بشکست از شکست دگرش یاد کن و غره مشو
7 فانیا با خودی خویش به جانان نرسی خودی از خویش جدا افکن و بیخویش برو