1 تو که هیچت ز حال ما خبر نیست خبر زین کام خشک و چشم تر نیست
2 بود اندر وطن آسوده، فایز! کسی کش دلنوازی در سفر نیست
1 نگارا شربت از لبهات بفرست گلاب از گوشه چشمات بفرست
2 برای توتیای چشم فایز کف دستی ز خاک پات بفرست
1 دو زلفانت فتاده چون سر مار نمایان می کنی هر دم به دلدار
2 اگر خواهی که فایز بنده گردد نقاب از چهره مهتاب بردار
1 اگر در عهد، ابروت منکر ماست ولی تصدیق تو چشمان شهلاست
2 لب و دندان و زلف و خال فایز! مرا زین چار شاهد قطع دعواست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به