ای که آگه نیستی از حال از آشفتهٔ شیرازی غزل 1153

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

ای که آگه نیستی از حال گوی

1 ای که آگه نیستی از حال گوی چنبر چوگان ببین و ز گو مگوی

2 گر گلت را برد گلچین عندلیب خار گو از دیده چون مژگان بروی

3 خرمن عشاق را آتش بیار برق گو جز آشیان ما مجوی

4 چون قد موزونت و چشم ترم سرو نه در باغ و آبی نه بجوی

5 ما ببوی موی جانان زنده ایم قوت روحانیان باشد ببوی

6 هر که نقش مرتضی آشفته بست نقش غیر از دیده و دل گو بشوی

7 خضر گو آب بقا اینجا مبر روح گو خاک سر کویش ببوی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر